به نام خدا
از فرهنگ تعاریف بسیاری ارائه شده است که هر کس به تناسب نیت و هدف شناختی که در ذهن دارد، از آن بهره لازم را می گیرد. فرهنگ درمعنای قابل درک به باورها، ارزشها، هنجارها و حتی تکنولوژی که حاکم بر رفتار افراد یک جامعه است گفته می شود.
فرهنگ ارتباط تنگاتنگی با جامعه دارد. به طوریکه درک هرکدام از مفاهیم مذکور بدون دیگری براحتی امکان پذیر نمی باشد. برخی جامعه را به جسم و فرهنگ را به جان و گروهی اولی را به سخت افزار و دومی را به نرم افزار تشبیه کرده اند.
اگر جامعه را گروه یا گروههایی از افراد بدانیم که در محدوده معین با نهاد های مشخص در کنارهم قرار گرفته اند و بصورت منظم در راستای رفع نیازهای مشترک خود تلاش می کنند، فرهنگ شیوه کنش، معنا بخشیدن به آن، ارتباط و اندیشیدن و ... را درمیان اعضاء آن امکان پذیر می سازد.
بر این اساس اولیاء امور در هر مملکتی سیاستهای ویژه ای را بکار می گیرند تا به امور فرهنگی خود سر و سامانی داده باشند و اهداف فرهنگی خود را به راحتی محقق نمایند.از جمله این سیاستها می توان به وحدت در تکثر فرهنگی،تکثر گرایی فرهنگی یا سیاست موزائیکی فرهنگی و یک شکلی فرهنگی اشاره نمود که دو مورد آخر رقیب مورد اول محسوب می شوند.(چلبی، 1375 :137).
در کنار سیاست ها ی فرهنگی مذکور توجه به سه نکته اهمیت فراوان دارد. اول کوچکترین اجزاء فرهنگی می باشد که عنصر فرهنگی نامیده می شوند دوم نحوه ارتباط و پیوند بین این اجزا است که ترکیب فرهنگی گفته می شود و سوم اینکه توجه به ترکیب های مشترک و یکسان است که حوزه فرهنگی نامیده می شود.(روح الامینی،1365 : 20 – 19 و25).
بر مبنای انچه گفته شد می توان به طرح این آگزیوم پرداخت که هرچه در سطح یک جامعه حوزه های فرهنگی فراگیر تر باشند، سازگاری فرهنگی نیز بیشتر خواهد بود و به تبع آن هر جامعه ای که پذیرای عناصر فرهنگی جدید باشد طولی نخواهد کشید که ترکیب ها و حوزه های جدیدی بوجود خواهد آمد که اگر با حوزه های قبلی اشتراکات ارزشی نداشته باشند موجب تنش اجتماعی و ناسازگاری فرهنگی در سطح جامعه می شود.
علاوه بر مورد مزبور هرگاه گروههای اجتماعی ارزشها و قواعد رفتاری مغایر هم را پرورش دهند به گونه ای که اثر همدیگر را در سطح جامعه خنثی نمایند منجر به تضاد اجتماعی و فرهنگی خواهد شد.
اینجاست که از چند مقوله دیگر تحت عناوین تهاجم فرهنگی و اسیب پذیری فرهنگی و فقر فرهنگی سخن به میان می آید. در تهاجم فرهنگی جامعه مبدا در صدد بر می آید تا فرهنگ جامعه مقصد را مسخ نسخ و فسخ نماید و ارزش ها و اعتقادات و آثار مقبول و مطلوب خویش را درون آن جای دهد اما در آسیب پذیری فرهنگی با قوم جماعت و اجتماعی مواجهیم که در قبال خصم خود را باخته و پذیرای هجوم گردیده است و در این معنا جامعه به دست خود درونی ترین دروازه های شخصیت و هویت خویش را در برابر بیگانه گشوده است به بیان دیگر تهاجم فرهنگی نبرد در عرصه فرهنگ و فکر و عقیده و ایمان است که در یک سوی آن جامعه ای مهاجم و در سوی دیگر جامعه ی در حالت دفاعی قرار دارد و این در حالیست که در آسیب پذیری نبردی و پیکاری به چشم نمی خورد بلکه هرچه هست فعالیت یک طرف و انفعال طرف مقابل است.(صالحی? 1388 :142).
فقر فرهنگی هر چند تعریفی جدای از دو مورد پیشین دارد ولی معنای آن می تواند مرتبط و متاثر از آنها باشد. در ادبیات جامعه شناسی فاصله بین رشد مادی جامعه (که بعد فرهنگ مادی را هم در بر می گیرد) و بخش معنوی آن را فقر فرهنگی می نامند.(ودیعی).
بی توجهی به هر کدام از مقولات یادشده پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت که جامعه از آن منتفع نخواهد شد. از جمله این پیامدها انتشار احساسات منفی در سطح جامعه و بدبینی نسبت به انجام امور، کاهش اعتماد اجتماعی، کاهش وحدت ارزشی و به تبع آن پایین آمدن هماهنگی در سطوح مختلف اجتماعی و افزایش تضاد ها می باشد. هرکدام از موارد یاد شده نوعی کنش تلقی می شوند که برای کنشگر و وضعیت کنش تبعاتی به دنبال دارد که در قالب پدیده های فرهنگی و اجتماعی قابل طرح و تبیین خواهند بود.
لذا خالی از فایده نخواهد بود اگر برای شناخت پدیده های فرهنگی از غیر فرهنگی معیار های معینی معرفی گردد. منجمله اینکه فرهنگ عام ولی خاص است. متغیر اما ثابت است و بالاخره اجباری ولی اختیاری می باشد.(روح الامینی همان).
اگر فرد، خانواده، گروهها و جامعه را به ترتیب واحد تحلیل خود در نظر بگیریم هرکدام به نوعی در معرض آسیب و تهاجم فرهنگی قرار گرفته اند که هدف نهائی همه مراکز آسیب رسان، جدائی بین مردم وارزشهای دینی از یک طرف و سست کردن پایه های اعتقادی، بی توجهی به قواعد رفتاری، جدائی بین فرد و جامعه و بیگانه نمودن او با ارزشهای اجتماعی از طرف دیگر است.
برای مثال: هرگاه ارزشهای اجتماعی در تناسب با هم باشند به خلق نظام ارزشی و اجتماعی منسجم منجر می شوند که اگر در موقعیتی یک امر مهم، غیر مهم و یک غیر مهم، مهم جلوه داده شود نظام ارزشی دچار تشتت و در نظام اجتماعی اخلال ایجاد می شود و طولی نخواهد کشید که کارکرد های آن نظام نیز مختل می گردند.
با این اوصاف امروزه مشاهده می شود که در جامعه ما و منجمله در منطقه دلفان ارزشها و هنجارهایی وارد شده است که در تعارض با فرهنگ غالب می باشد و اگر مردم یا مسئولین حساسیت لازم را نسبت به آنها نداشته باشند? چه بسا بعد از مدتی به رقیق شدن ارزشهای اجتماعی و ناپایداری قواعد رفتاری منجر شود و پایه های انسجام اجتماعی را سست نماید.
بدون تردید در مقوله بازگشت به خویشتن منابع ارزشی و هنجاری بسیار غنی از جمله کتاب عظیم الشان قران? نهج البلاغه? احادیث معصومین? ادبیات غنی ایران زمین همانند گلستان و بوستان و مثنوی مولانا و شاهنامه? داستانها و حکایات مکتوب و منقول و متل های موجود در افواه عامه و صدها مورد دیگر در گنجینه تاریخ و ذهن مردم وجود دارد که با بهره گیری از شیوه های علمی برای آموزش آنها? می توان سدی محکم در برابر القاء ارزشهای بیگانه ایجاد نمود.
هم اکنون بسیاری از کشورهای واجد تکنولوژی ارتباطی برای جهت دادن به رفتار مخاطبان سعی در القاء ارزشها و قواعد رفتاری خود به آنها دارند. القاء اینگونه ارزشها بعد از مدتی فرد را در برابر ارزشهای خودی قرار می دهد یا اینکه فرد را نسبت به آنها دچار نوعی بی اعتقادی می نماید.
مشکل دیگر که در زمینه پذیرش بدون چون و چرای فرهنگ غربی وجود دارد? اینست که در رسانه های داخلی برخی ابعاد جوامع غربی بیش از حد بزرگ جلوه داده می شود (پخش برنامه های فوتبال اروپا) و از طرف دیگر به لحاظ سیاسی عملکرد دول غربی زیر سوال می رود که جهتگیری درستی نیز می باشد ولی تعارض در شیوه های تبلیغی بر اساس تئوری تسری گرونبرگ که وقتی در یک جهت ایجاد رضایت می شود باعث میشود در جهت مقابل آن نه تنها نارضایتی ایجاد نشود بلکه در مواردی کنش های غلط نیز مورد تائید و رضایت دیگران قرار گیرد و جامعه معارض به عنوان مرجع هنجاری نیز برای کنشگران تثبیت گردد.
یکی از اقدامات موثر برای بی توجهی به فرهنگ بیگانه و تقویت فرهنگ خودی? تغییر در گروههای مرجع و چرخش رفتاری به سمت گروههای داخلی است. در صورت عدم توجه به این مهم? فرد بتدریج از ارزشهای خودی و گروه بزرگتر جدا می شود و مبلغی سرسخت برای فرهنگ بیگانگان می شود.
در سطح کلان یعنی جامعه نیز همواره آسیب ها به گونه دیگری نمود یافته است جوامع غربی سعی می کنند با ارسال و انتقال فرهنگ لیبرال دموکراسی ارزشهای اسلامی را در سطح منطقه، بویژه کشور ایران، به چالش بکشانند و در این را ستا همواره از سه قشر بهره لازم را گرفته است.
1.یکی معدودی از روشنفکران اثر گذار که در یک معنا طالب وضع موجود نمی باشند و با تجدد مابی مرسوم خود همواره - غالب آنها و نه همگی- استحاله فرهنگی و همانند سازی با هویت غربی را تقلید و تعقیب نموده اند و در واقع مانعی برای اجرای صحیح احکام اسلامی بوده و هستند و با عملی شدن هر حکم در جامعه اسلامی مسئولین را به واپس گرایی و ارتجاع متهم کرده اند.
2.دیگر گروهی از تحصیل کرده های حال و گذشته می باشند. این دسته مصرف کننده اندیشه های القائی نظریه پردازان غربی هستند و به جای نقد نظرات بر نقل نظرات تاکید دارند.
3.در کنار دو قشر مذکور گروه سومی وجود دارد که خواسته یا نا خواسته در راستای مسیری قرار گرفته اند که برنامه ریزان بیگانه برای طراحی و اجرای آن هزینه های هنگفتی را متقبل می شوند? اینها همان کسانی هستند که توزیع کننده محصولات فرهنگی بیگانه در اشکال مختلف آن هستند.
گروه اول حوزه عقاید و تفکرات اسلامی و هویت ملی را با طرفداری مجدانه خود از غرب و خود باختگی در برابر آن به مخاطره می اندازند و گروه دوم با نقل نظر از اندیشمندان غربی و ترویج تفکرات آنها قدرت نقد مسائل مختلف را از مردم می گیرند و تهیه نسخه اسلامی برای رفع مشکلات را با مانع برتری اندیشه های غربی مواجه می سازند.
گروه سوم همان کسانی هستند که با اقدامات نابجای خود خشت خشت عناصر فرهنگی این جامعه را بیرون کشیده و بجای آنها عناصر خام و ناسازگار با شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه ما را جایگزین آن می سازند که نه تنها باری از دوش این مردم بر نمی دارد بلکه با نماد سازی های جدید? ابهام سازی در مسائل فرهنگی را جایگزین با شفاف سازی آن نموده و بد ترین صدمات را به لایه های اجتماعی وارد می سازند.
برای رسیدن به مقصود دین را در جوامع اسلامی منجمله ایران پدیده ای محدود کننده و در تعارض با آزادی انسانها مطرح می کنند و در راستای ایزوله نمودن آن از زندگی انسان ایرانی از هیچ اقدامی فرو گذار نمی نمایند و بجای آن خرده فرهنگ های غربی که غالبا زاده تفکرات کاباره ای و ادبیات اسلنگ در برخی دول غربی می باشند ترویج و در آن قشر جوان را در انجام هر عملی آزاد و مبرا از محدودیت اعلام می کنند و بر این اساس همنوا با تمایلات غریزی او بر وسعت و دامنه اقدامات خود می افزایند و با القاء ارزشهای مادی و اباحه گری جوان را به ابزاری مبدل می سازند که نه در راستای سازندگی جامعه و فرهنگ خود که در راستای تخریب و فروریختن مرزهای فرهنگی به فعالیت بپردازد و قباحت مسائل را به گونه ای از بین می برند که در هر حوزه فرهنگی اعم از پوشش و مسکن و مصرف و تحصیل و خود باختگی هر کسی از حریم خود و جامعه خود دور تر شود با ارزشتر و هر کسی که بر مدار ارزشهای اجتماعی و فرهنگی خود به تلاش بپردازد ضد ارزش و امل تر تلقی شود.
این تلاشها در ایران از یکصد سال گذشته آغاز شد و آغازش هم از بیداری ناشی از تحریم تنباکو شکل گرفت اما به خاطر ضربه ای که استعمار انگلیس از قبل آن متحمل شده بود با کمک نیروهای نفوذی که در اختیار داشت، در راستای دستیابی به اهداف خود به قول همفر از هر اقدامی ولو خود فروشی عوامل جاسوس در ممالک اسلامی هم دریغ نمی کردند، بگونه ای که بکار گیری بیش از پنج هزار جاسوس در ممالک تلاشی برای تحقق این اهداف به نظر امری لازم و موجه می رسید.