سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ساکت باش نه از روی گنگی که سکوت زیور دانشمند و پوشش نادان است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :25
بازدید دیروز :0
کل بازدید :10086
تعداد کل یاداشته ها : 12
103/9/28
5:31 ع
نوروز به عنوان یک روز پیروز و مبارک نقشی اساسی در مناسبات و فرهنگ کردها و ریشه هزاران ساله در تاریخ آنها دارد. این عید باستانی اهمیت بسیار زیادی در فرهنگ کردها دارد؛ چراکه آن را منشا تقویم چند هزار ساله خود می دانند. آرای زیادی در مورد نوروز در اذهان کردها وجود دارد؛ ازجمله این که نوروز را روز پیروزی کاوه آهنگر بر پادشاه ظالم وقت، روز آغاز حیات سبز و روز تقسیم روزی و برکت می دانند و حتی نقل شده که تا چند سده پیش در ایام نوروز، همانند ماه حرام اسلامی، در این منطقه جنگ و دعوایی رخ نمی داده است.ادبیات، تاریخ، موسیقی و آداب و رسوم کردها مملو از شعر، داستان و آواز درباره این ایام است که در این میان شعر نوروز استاد (پیرمرد نه مر) و آواز حسن زیرک بیش از همه شهرت دارد. مراسم کردها در نوروز به 5 مقطع زمانی تقسیم می شود: نیمه دوم اسفند ماه خانواده ها برای خانه تکانی، خرید لباس، زیورآلات، موادغذایی و تهیه سبزه آماده می شوند و این امر سبب رونق گرفتن بازار می شود .چهارشنبه سوری یا (کوله چوار شه ممه) که آخرین چهارشنبه سال بوده و کردها در این روز از شروع تا انتهای شب، مراسم بزرگی چون روشن کردن آتش، آتش زدن لباس های کهنه، رقص و پایکوبی و آواز خوانی برگزار می کنند. لباس کهنه و جارو دستی گیاهی نماد کثیفی و نامبارکی است و آتش زدن آنها برای دور کردن آلودگی و نکبت از زندگی است.شب نوروز باشکوه ترین شب سال نزد کردهاست . در این هنگام مردم بعد از نماز عصر برای زیارت قبور بزرگان و گرامیداشت یاد مردگان به قبرستان ها رفته و بر مزار مردگان جوان پارچه قرمز پهن کرده و روی آن سبزه می گذارند. با نزدیک شدن تاریکی؛ آتش بازی، اجرای موسیقی، آوازخوانی و رقص و پایکوبی (هه لپه ر کی) تمام کوچه ها و خیابان های شهرها و روستاها را فرا می گیرد که این مراسم در مناطق کردنشین ایران قبلادر کوه ها و نقاط مرتفع برگزار می شد، اما این سال ها به دلایلی بیشتر در داخل شهرها به برگزاری مراسم می پردازند. در روستاها در شب نوروز مراسم شال اندازی اجرا می شود؛ به این ترتیب که جوانان با پایین انداختن شال کمر خود به داخل منازل از آنها طلب عیدی می کنند و هر خانواده نیز در شال هدیه ای انداخته و آن را بالامی فرستد. در روز نوروز، کردها به رسم قدیم سعی می کنند غذای عید را اول صبح بخورند و پس از آن به دیدار بزرگان، اقوام و عیادت بیماران رفته و به کودکان و نوجوانان عیدی می دهند. در بسیاری از روستاها عیدی منازل شامل نقل، تخم مرغ رنگی، گردو، بادام، جوراب، دستمال و پول نقد است که آن را توسط کودکان به در خانه ها می فرستند. و سرانجام روز سیزده بدر است که مردم شهرها و روستاها، غذا و وسایل مورد نیازشان را جمع کرده و به مناطق بیرون شهر و روستا می روند و قبل از برگشت نیز سبزه ها را در دشت رها کرده و برای رفع بدیمنی و بدی ها، هر نفر 13 سنگ را به اطراف پرت می کند که در مناطقی از سارال دیواندره، این سنگ ها به طرف پشت پرت می شود.
روزنامه جام جم، شماره 3087 به تاریخ 19/12/89، صفحه 15 (ایران) نویسنده: صدیق مینایی

نوروز در بین کردهای ایزدی و زازا

مردم کُرد زبان که در کشورهای ترکیه، عراق، ایران و سوریه زندگی می کنند، جشن نوروز را با شکوه تمام برگزار می کنند. کردها از نظر زبان و مذهب به گروه های مختلفی تقسیم می شوند ولی همه آنها نوروز را جشن می گیرند و به آن نِوروز می گویند.

در روستاهای کردنشین مردم در شب نوروز روی کوه ها آتش روشن می کنند و به جشن و پایکوبی می پردازند. اصلان خان، خواننده کرد از شهر مردین ترکیه درباره این مراسم در شهر زادگاهش می گوید: کردهای مردین مثل همه کردهای دیگر، نوروز را با شکوه تمام جشن می گیرند. مراسم آنها در خانه، روی کوه ها، در ورزشگاه ها یا روی بام خانه ها انجام می گیرد. آنها گاهی نیز از روی آتش می پرند. برای کردها روز نوروز نه تنها روز ثروت و برکت، بلکه نماد صلح و آشتی است. مردم مردین صبح نوروز لباس نو می پوشند و به دیدار همدیگر می روند. بعد همه در میدان بزرگی جمع می شوند و رقص و شادمانی می کنند. در این رقص ها مانند آنچه در کارناوال های اروپایی معمول است بعضی هم از نقاب استفاده می کنند.

نوروز وکردهای زازا

مردم کرد زبان دیگری در ترکیه زندگی می کنند که کردهای زازا خوانده می شوند. این مردم بیشتر در آناتولی شرقی ساکنند و زبانشان کردی زازاکی است. آنها شاخه ای از شیعه های علوی هستند. تقویم کردهای زازا تقویم قدیمی خاصی است که به تقویم امروز میلادی شبیه است. کرد های زازا می گویند که احتمال دارد نام آنها از کامه ساسان یا ساسانیان ریشه گرفته باشد.

زینل ارسلان که یکی از پیشوایان زازاها و ساکن آلمان است، درباره نوروز در میان علوی ها می گوید: 21 مارس را علوی ها جشن می گیرند و اهمیت آن بیش از همه در این است که این روز را به عنوان تولد حضرت علی (ع) جشن می گیرند و آئینی برگزار می کنند که جمی نام دارد.

زینل ارسلان این مراسم را در شهر کلن، اما به زبان ترکی، رهبری و اجرا می کند؛ او توضیح می دهد که جمی از کجا می آید و به چه معنی است: «در بین علوی ها جمی به معنی آئینی است که شرکت کنندگان در آن برای عبادت و ستایش گرد می آیند. در این مراسم همه خانواده از زن و مرد یک جا جمع می شوند و آن همیشه با موسیقی همراه است. موسیقی بخش مهمی از مراسم آئینی علوی هاست. در مراسم جمی 12 نفر از برگزیدگان که در بین آنها زنان نیز دیده می شوند هر یک چیز خاصی مانند آب، حوله یا شمع در دست دارند و به پیشوا که در حال اجرای مراسم است نزدیک می شوند و سجده می کنند، گویی آن چیز به این وسیله تقدیس می شود.

نوروز و ایزدی ها

مردم کرد زبان دیگری که نوروز را چون زازا ها به شکلی خاص برگزار می کنند، کردهای ایزدی هستند. آمار دقیقی از جمعیت ایزدی ها که بیشتر آنها با لهجه کرمانچی صحبت می کنند در دست نیست. گفته می شود حدود 500 هزار ایزدی در عراق زندگی می کنند. همچنین عده ای از آنها در کشورهای سوریه، ترکیه، ارمنستان و گرجستان و حتی ایران پراکنده اند.

ایزدی ها به فرشته ای به نام ملک طاووس باور دارند که به زندگی و حیات آنها در روی زمین نظارت می کند و گاهی نیز از آسمان به زمین می آید. درباره منشاء ایزدی ها نظرات مختلف وجود دارد ، بعضی می گویند که اصل آنها از یزد بوده و نامشان با ایزد زرتشتی ارتباط دارد و بدین ترتیب ریشه زرتشتی دارند. بعضی دیگر ایزدی را یکی از قدیمی ترین ادیان بابل و سومر می خوانند. گاهی نیز شیطان پرست خوانده شده اند. دکتر خلیل جندی رشو، استاد دانشگاه گوتینگن آلمان که خود نیز از شیخ های ایزدی است،‌ درباره جشن سال نو ایزدی ها می گوید: «جشن چهارشنبه سوری در واقع جشن اول سال ایزدی هاست که در بین ملت های دیگر مثل ایرانیان نوروز خوانده می شود ولی ایزیدی ها این جشن را سر ساله چهارشنبه سور یا چهارشنبه سرخ می نامند. این جشن در شب اولین چهارشنبه ماه آوریل که ایزدی ها به آن « نیسان» می گویند، برپا می شود. ایزدی ها باور دارند که در این روز فرشته ای که او را ملک طاووس می نامند، از آسمان به زمین می آید و با خود خیر و برکت می آورد. به همین جهت این را گاهی جشن ملک طاووس می نامند.»

جشن چهارشنبه سور که چند هفته بعد از نوروز انجام می شود با آئین ها و سنت های مختلفی همراه است که بعضی از آنها با سنن نوروزی دیگر کشورها فرق دارد. یکی از تفاوت ها این است که در این ماه ازدواج برای ایزیدی ها ممنوع است چون می گویند ماه نیسان که آن را «بوک هیوانه» می نامند عروس همه ماه ها یا عروس سال است و مقدس است. در این ماه کسی اجازه ندارد زمین را بکند به این دلیل که در این ماه همه نباتات، درخت ها و گل ها از زمین آشکار می شوند... سنت دیگر این جشن این است که تخم مرغ رنگ می کنند، چرا که شکل تخم مرغ شبیه زمین است و رنگ کردن آن به این معنی است که می خواهند دنیا به این رنگ ها باشد و باعث سبزی دشت و صحرا بشود....

رسم جالب دیگر ایزدی ها این است که صبح زود سال نو به دشت ها می روند و دست و روی خود را با قطرات شبنم مسح می دهند و باور دارند که اگر کسی مریض باشد با این کار بیماری اش شفا می یابد.آرد نیز در جشن سر سال ایزدی ها نقش مهمی دارد. آنها در شب جشن به دشت می روند و با آردی که با خود برده اند خمیر درست می کنند. بعد دسته گلی در وسط این خمیر فرو کرده و آن را بالای در خانه هاشان آویزان می کنند. انگار بهار به خانه شان آمده است. غیر از این زنان نانی به نام سَوُک می پزند که مانند خیرات به گورستان می برند. ایزدی ها نیز مانند کردهای زازا آئینی دارند که به آن طواف و گاهی نیز جمی می گویند.

اولین طواف در یک ده ایزدی به نام «باشِک وبَخرانه» در روز جمعه پس از چارشنبه سور شروع می شود و پس از آن تقریباً در همه دهات ایزدی آغاز می شود. هر طواف یک فرشته دارد که تنها خاص ایزدی هاست. این طواف ها تا آخر ماه ششم میلادی که ایزدی ها به آن «هزیران» [حریزان] می گویند ادامه پیدا می کند و این نشان نوروز در بین ایزدی هاست.ایزدی ها در هر فصل سال جشنی دارند اما ویژگی جشن سر ساله که در اولین چهارشنبه ماه نیسان یعنی آوریل برگزار می شود، این است که مردم پس از سیزده روز دوباره جشن می گیرند که با سیزده بدر ایران قابل مقایسه است. اهمیت نوروز برای کردها صرف نظر از این که به چه زبانی صحبت می کنند و به چه مذهبی اعتقاد دارند، مانند ایرانی ها بسیار زیاد است.

منبع :وبلاگ که سکه سور
  
  

در زمان های قدیم ،حاکمی با
اقتدار زندگی می کرد.اوهمیشه می گفت: مرد است که 
زندگی را می سازد. دختر زیرکی داشت که هر گاه حاکم این سخن را تکرار می
کردبادلیل ومنطق سخنش  را ردمی کرد ولی
حاکم نظر او را نمی پذیرفت.تا اینکه حاکم برای اثبات سخنش او را به عقد  تنبل ترین فرد شهر دادودختر هم برای اثبات
حرفش  با رغبت تن به این وصلت داد.


حاکم دختر و دامادش را ازقصر
بیرون کرد.آن ها به خرابه ای رفتند و زندگی مشترک را آغاز کردند.تنبل  حاضرنبود از جایش تکان بخورد.همسرش  برای به حرکت درآوردنش غذا را کمی دورتر ازتنبل
می گذاشت واو را مجبورمی  کردکه برای غذا
خوردن از جایش تکان بخوردبه این طریق کم کم تنبل شروع به حرکت وراه رفتن در خانه
کرد،بعد از مدتی او به خارج از خانه رفت وکم کم شروع به کار کرد.زن با زیرکی
تمام  نزد تاجری برای تنبل کاری دست وپا
کرد .تاجر او را همراه خویش به مسافرت برد.بعد از مدتی تاجر قصد برگشتن داشت. تنبل
اناری را به رسم هدیه برای همسرش فرستاد.دختر حاکم هم در این مدت، شب و روز
ریسندگی می کرد و موفق به مقداری پس انداز شد.تاجر هدیه تنبل را به دختر حاکم
داد.دختربه حدی مشغول کار بود که وقت خوردن انار را نداشت ، انار را روی طاقچه
گذاشت و دوباره شروع به ریسندگی کرد .بعد از مدتی انار را  آورد که بخورد،وقتی انار را  نصف کرددبه جای انار درومروارید و جواهرات
دید.همه ی جواهرات را در گوشه ای پنهان کردوبار دوم که تاجر به شهرش برگشت،به
اوگفت  :به همسرم بگویید که من تنها هستم
ودلم برای او تنگ شده است ،بهتر است که هر چه زودتر برگردد.


بعد از چند روز تنبل برگشت
اما او تغییر کرده بود و به مردی باتجربه و اهل کسب و کار تبدیل شده بود.زن ماجرای
انار  را برایش تعریف کرد. آن ها جواهرات
را فروختند و زمینی بزرگ خریدند و خانه ای بزرگتر وزیباتر از خانه ی حاکم
ساختند  .زندگی آن ها به خوبی و خرمی می
گذشت.از قضا روزی حاکم از کوی آن ها عبور کرد،وضعیت خانه ورفت و آمدها او را
کنجکاو کرد که بداند این خانه  متعلق به
کیست.تنبل که حالابه کلی قیافه اش تغییر کرده ،حاکم را برای صرف شام دعوت  کرد،حاکم پذیرفت ،دختر حاکم  سفره ای 
مهیا کرد که حاکم نظیرش را در هیچ جا ندیده بود.هنگام سرو غذا او آمد و گفت
:به نظر شما زن زندگی می سازد یا مرد؟حاکم انگشتش را گزیدوبا تعجب به تنبل نگاه
کرد باورش نمی شد که این مرد همان تنبلی است که نمی توانست به خودش حرکتی دهدو
حالا....حاکم گفت : دخترم  حق با توست ،و
من حالا به این نتیجه رسیده ام که حرف تو صحیح است. این حکایتی قدیمی است که مادر
امشب برایم تعریف کرد.


 


 


 


92/4/23::: 4:22 ع
نظر()
  
  
ئاسنی سارد به فوو گه رم نابی"



"شه ر له شیف و ئاشتی له خه رمان"



"گیا ئه وه یه به ده می بزن خوش بی"



"چه پله به ده ستی لی نادری"



"چیت بو خوت ئه وی بو براکه شت بته وی"


  
  






ریشه ضرب المثل "قمپز در کردن"


آدمی ذاتا خوش دارد که از خود تعریف کند و به بعضی از اعمال و رفتار خود
جنبه شاهکار وپهلوانی بدهد و گمان می برد اگرحرفهای گنده بزند وکارهای مهمی
را بر خلاف حقیقت به خود نسبت دهد حقیقت مطلب همیشه مکتوم می ماند و رازش
از پرده بیرون نمی افتد در حالی که چنین نیست

و قیافه حقیقی این گونه افراد مغرور خودخواه به زودی نمودار میگردد .

اینجاست که حاضران مجلس وشنوندگان به یکدیگر چشم می زنند و می گویند : یارو
قمپز در می کند . یعنی حرفهایش توخالی است ، پایه و اساسی ندارد . بشنو
وباور مکن .

خلاصه قمپز در کردن به گفته علامه دهخدا به معنی :" دعاوی دروغین کردن ، بالیدن نابجا و فخر و مباهات بی مورد کردن " است .


اگرچه قمپوز لغت ترکی است و در لغتنامه دهخدا به معنی آلتی موسیقی از ذوات
الاوتار است اما بر اثر تحقیقات ومطالعات کافی ، قمپوز توپی بود کوهستانی و
سرپر به نام قمپوز کوهی که دولت امپراطوری عثمانی در جنگهای با ایران مورد
استفاده قرار میداد .

این توپ اثر تخریبی نداشت زیرا گلوله در آن به کار نمی رفت بلکه مقدار
زیادی باروت در آن می ریختند و پارچه های کهنه و مستعمل را با سنبه در آن
به فشار جای می دادند و می کوبیدند تا کاملا سفت و محکم شود . سپس این
توپها را در مناطق کوهستانی که موجب انعکاس و تقویت صدا می شد به طرف دشمن
آتش می کردند . صدایی آنچنان مهیب و هولناک داشت که تمام کوهستان را به
لرزه در می آورد و تا مدتی صحنه جنگ را تحت الشعاع قرار می داد ولی کاری
صورت نمی داد زیرا گلوله نداشت .

در جنگهای اولیه بین ایران و عثمانی صدای عجیب و مهیب آن در روحیه سربازان
ایرانیان اثر می گذاشت و از پیشروی آنان تا حدود موثری جلوگیری می کرد ولی
بعدها که ایرانیان به ماهیت و توخالی بودن آن پی بردند هرگاه صدای گوشخراشش
را می شنیدند به یکدیگر می گفتند :" نترسید قمپوز درمی کنند." یعنی تو
خالی است وگلوله ندارد .

کلمه قمپوز مانند بسیاری از کلمات تحریف و تصحیف شده رفته رفته به صورت قمپز تغییر شکل داده ضرب المثل شده است!



















  
  

زووگوتنوک ها (سریع گفتن جملات) درادبیات شفاهی ما نوعی بازی و سرگرمی هستند که از کسی خواسته  میشودعبارت یا جمله ای خاص را پشت سرهم چند بار تکرارکند,این جملات گاهی دارای وزن و قافیه هستند و به شیوه شعر گفته میشوند و گاهی نیز بدون وزن و قافیه , در هر حال جملات پیچیده ای هستند که تلفظ و تکرارآنها سخت بوده و بعضی ها در گفتن آنها دچار اشتباه شده و معنی جملات با تلفظ غلط آنها تغییر و باعث خنده و سرگرمی می شود.چند نمونه (زووگوتنوک):

 

Silê dibezim, Sêvê digezim
Du dir, du çir, du çivîk, valî avê
Du dir, du çir, du çivîk, walî avê
Van du dir, du çir, du çivîkê valî avê
Gotine wan du dir, du çir, du çivîkê walî avê
Em, du dir, du çir, du çivîkên valî avê ne


منبع :که سکه سور
  
  

مژده                                          مژده

وبلاگی برای کردستان

نیشتمانه که م

ژیار


  
  

برای دانلود به ادامه ی مطلب بروید:


  
  

حافظ

برای دانلود به ادامه ی مطلب بروید:


92/4/22::: 2:24 ع
نظر()
  
  
 به سه رهاتی خوم

من ناصر محه مدِِِ امین له سالی 1334 کوچی هه تاوی به رامبر به سالی 1955 زایینی له شاری سنه له دایک بووم.

له ته مه نی شه ش سالی دا نا ردوویانم  بو قو تا بخا نه.

ناسری زه زازی

برای دیدن زندگینامه ی  و متن اشعار استاد به ادامه ی مطلب بروید:


  
  
تخته درحدود 35کیلومتری شهرستان سنندج واقع بوده ودربخش ژاوه رود شرقی قراردارد.زبان رسمی این روستا  اورامی ماچو بوده وشغل اصلی مردم روستا کشاورزی وبعداز ان دامداری میباشد.

ولی با ابراز تاسف باید گفت که امار محصل های روستا کم بوده ودانشجو های محدودی دارد.

کلمه ی تخته از شعر مولوی کرد قابل فهم است:

تخته ته ختیوه ن ته ختو شیخانه ن                 په شتیش که مه ره ن وه رش ره یحانه ن

که مصراع اول بیت اشاره به جایگاه روستادرترویج عارفان.شیخان وفلسفه دانان عصر خود بوده.

مصراع دوم بیت در تیکه ی اول اشاره به قلعه ی تخته میکند که در پشت روستا واقع بوده واز 4قلعه ی مهم سنندج بوده است

ودرتیکه ی دوم مصراع دوم اشاره به شیخ مصطفی تخته دارد که از نظر دینی وعرفانی از انسان های بزرگ اسلام است.وگردشگران به زیارت این شخص عالی مقام می ایند.


  
  
<      1   2